آفتابگردان



مردها، این پسرکوچولوهای ریش‌دار
هیچ‌وقت موجودات پیچیده‌ای نبوده‌اند
پیچیده‌ترین‌شان نهایتا سیگار می‌کشند و می‌نویسند یا رییس‌جمهور می‌شوند

مردها موجودات قدرتمندی هستند
زورشان به در کنسروها، وزنه های سنگین و غُرغرهای نه خوب می‌رسد
تازه پارک دوبل‌شان هم خوب است

مردها پسربچه هایی قوی‌اند
اما نه آن‌قدر قوی که بی‌توجهی را تاب بیاورند!

نه آن‌قدر قوی که بدون «دوستت دارم»های زنی شب راحت بخوابند!
نه آن‌قدر قوی که خیال فردای بچه‌ها از پای درشان نیاورد!

نه آن‌قدر قوی که زحمت نان پیرشان نکند!
مردها پسربچه‌هایی قوی‌اند
که اگر در آغوش‌شان نگیری و ساعت‌ها پای پرحرفی‌های پسرکوچولوی درون‌شان ننشینی
ترک می‌خورند
و آن‌قدر مغرورند که اگر این ترک هزاربار هم تمام‌شان کند، آخ نگویند
فقط بمیرند!

آن‌هم طوری که آب از آب تکان نخورد و مثل همیشه از سرکار برگردند و شام بخورند
فقط پسرکوچولوی سربه‌هوای درون‌شان را می‌برند گوشه‌ای از وجودشان دفن می‌کنند
و باقی عمر را جلوی تلویزیون
پشت میز اداره یا دخل مغازه
در حسرتش می‌نشینند.

هوای «پسرکوچولوهای ریش‌دار» زندگی‌مان را داشته باشیم
آن‌ها راه زیادی را از پسربچگی‌شان آمده‌اند
تا مرد رویاهای ما باشند.

دنیا بدون «دوستت دارم» با صدایی مردانه
جای ناامن و ترسناکی ست…
دنیا بدون صاحبان کفش‌های ۴۲ و بزرگ‌تر
ردپای خوشبختی را کم دارد.



در من آدمی مرده است که آرزوی خش خش کردن با تو را بر روی برگ های پاییزی در دل داشت حال آنکه آرزوها هرگز ممکن نخواهند شد.

پاییز بسان ریزش برگ ها، آرزوهای ما را هم از تنه درخت امید برید.

پ.ن: آبان فصل پاییز هیچ گاه اینقدر بی رحم نبود.

الف

#پاییز #آبان


پس از گذشت 38 سال از انقلاب با شکوه ملت ایران و سال های سپری شده از جنگ؛ خوزستان هنوز هم جنگ زده است!

این روزها می شنوید که با آمدن باران، گردو خاک، و این روزها مه! همه نیازهای اولیه هم میهنان خوزستانیم به یغما می رود!

مدتی بود که دیگر به آمدن گرد و خاک و چگونگی کنار آمدن با آن خو گرفته بودند ولی دیگر سریال بی تدبیری مسوولین باعث اوج گیری نیتی مردم شده است!

دانش آموزان، کارمندان و کارگرانی که مدت هاست به خاطر بی تدبیری مسئولین باید در این هوای ناجوانمردانه به محل های تحصیل و کارشان بروند و با نبود امکانات اولیه برای کار و تحصیل مواجه می شوند!درست است که دولت به فکر کاهش روزهای تعطیلی برای خدمت به ملت است ولی آیا سلامت مردم مهمتر است یا قربانی شدن مردم خوزستان!؟؟قربانی شدن برای کسانی که ارزش خوزستانی ها را به سان کمترین افراد پایین شهرهای خویش نمیدانند!

دیگر کارد را به استخوان رسانده اید!در پشت پرده به دنبال چه هستید؟؟برای چه و تا به کی دروغ به هم میهنان خوزستانیم؟؟

·         به فکر نیتی مردم از مسئولینید؟؟؟ آنهایی که که خیلی ها در استان خانه و کاشانه ندارند و تهران نشینند؟؟! که باعث کوچ مردم خوزستان به شهرهای دیگر شده اند؟که اینجا مکانی برای درآمد آنهاست؟ اشکالی ندارد خوزستانی ها همچون درختان نخل شان طاقت سختی آموخته اند و این نیز بگذرد!

·         ولی وای بر شما که که با افزایش سطح نیتی مردم به دنبال نیتی از نظام باشید؟؟!

مبادا و بداندید که مبادا که در پس افکارتان در بالابردن سطح نیتی مردم، هدف قرار گرفتن نظام باشد که این مردم نشان داده اند که ریشه بر تبر آنانانی خواهند زد که حتی خیال ضربه بر آن را  داشته باشند!

از شما میخواهیم تا فرصت باقی است تمام آنچه را نابود کرده اید به جایگاه اصلی خویش بازگردانید! حقوق طبیعی مردم خوزستان داشتن بی دغدغه آب و برق و گاز و تلفن می باشد که در گذشته کم و بیش بی دغدغه داشته اند! بیاید به فکر بعدی که مسئولیتی ندارید باشید که وقتی مردم به شما فکر میکنند و یا حتی خودتان به خویش فکر میکنید خاطره ای خوب برجای بگذارید و اگر هم نمیتوانید جای را به کسی بدهید که میتواند!

و یادتان نرود که این ی بازی ها، این گل دادن ها، این به یغما بردن کارون و این سکوت های بی جا؛ همه و همه در یاد مردم خوزستان خواهد ماند و روزی یقه تان را خواهند گرفت!

در تاریخ ثبت شود خوزستان در بیست و سومین روز از بهمن ماه سال 95 هنوز هم جنگ زده است! بدون برق و آب و تلفن!


به نام او که هر چه داریم و هست از ذات بی بدیل اوست

سلام

صدای مان را از یکی از جنوبی ترین استان های کشور عزیزمان یعنی خوزستان و گرمای 50 درجه ای این روزهایش می شنوید؛

امیدوارم حال همه شما خوب باشد و ایام را به شادی و شادکامی بگذرانید که البته همین که از طوفان جان سالم به در برده اید باید شاد باشیدJ

حال که این نوشته برایتان خوانده می شود فرسنگ ها از شما فاصله داریم و در حال خدمت به دوستان عزیز دیگری هستیم که امیدواریم مورد قبول پروردگار قبول واقع شود.

بسیار دوست داشتیم که در کنار جوانان پاک دل هلال احمری باشیم و از بودن در کنارشان حض وافری را ببریم ولی با توجه به فرصت اندک و راهی بسی طولانی که دوست داشتیم هموار می شد که نشد و برنامه بسیار قوی دوستان دیگر قسمت نبود که البته جای گله ای هم نیست و امروز هم روز جشن و است و دیگر اصلا نباید گله کرد.

به هر حال دعوت پیامکی عاقبتی جز این نخواهد داشتJ

و اما اینجا.

می گویند که برنده اول مسابقه ای شده ایم و خاطره مان را خاطرتان پسندیده است.

خدای بزرگ را شاکریم و برایمان جای شادکامی و مسرت است.

آری خاطره ای که برگزیده شده است درست است که نام این حقیر در کنارش به چشم می خورد ولی مربوط به کعبه دل های عاشق است.

اگر آن روزها در کنار بی منتان خدمت به مردم می بودید آن را بیشتر احساس می کردید، جایی که قلب ها تصمیم می گیرند نه فکر ها و انجاست همه چیز نماینگر عاشقی است. جایی که جوان 20 ساله و یا حتی 15 ساله و شاید هم کوچک تر همه خود را برای زائران حسین بن علی می گذارد و خاک پای آنان را توتیای چشمانش می کند، جایی که بزرگی انسان ها به خدمت بیشترشان به عاشقان حرم عشق است باید هم که اتفاقاتی شگرف تحقق یابد.

پای امام مهربانی که میان باشد همه چیز ممکن خواهد شد همان گونه در نوشته ای که عرضه شده بود آن کودک بی زبان، لب به سخن می گشاید و عده ای را مبهوت خود می کند.

آری، سلاح عشق تنها سلاحی است که بر قلب های مان حکم فرمایی می کند.

خویش هم که هرازگاهی به این نوشته می نگرم سراپا اشتیاق می شوم و تنها قطراتی است که در چشمانم حلقه میزند و بغضی که گلویم را می فشارد.

حسین بن علی (ع) است که برگزیده دل ها و قلب های ماست و ما این وسط نقل کننده ای بیش نبوده و نیستیم.

اما اینجا باید از جوانانی یاد کنم که در گرمای شلمچه در میان مین های عمل نشده شوق خدمت را برایمان تداعی می کنند و تنها دغدغه زندگی شان کمک به مردم است. طرح همنوا با کاروان نینوا همه ساله در یادمان شلمچه و در مرزبین المللی ایران عراق اجرا می شود و احساس این حقیر آن است که باید بیشتر به آن بها داده بشود.

شاید هم اکنون برخی در دل هایشان بگویند که این چیزها دیگر دِ مده شده است ولی بدانید که هنوز جوانانی هستند که مد برایشان خدمت بیشتر است.

عزیزان من و مسئولین بزرگواری که امروز در این سالن اجتماعات گرد هم آمده اید به قبلی ها گفته ایم و امروز به شما عزیزان می گوییم که نگذارید که فردا چیزی جز پشیمانی که چرا در فرصتی که داشته ایم بیشتر خدمت نکرده ایم  گریبانمان را بگیرد.

و اما در پایان باید بگویم که شاید روزهای خوبی را در سازمان جوانان هلال احمر خوزستان نمی گذرانیم ولی هنوز زنده ایم و علی رغم میل خیلی هایی که نمیخواهند، صدای مان به گوشتان می رسد.

امیدوری مان همچنان باقی است چون مرد می دانیم و مرد جنگ برای خواسته هایمان، و دیری نخواهد پایید که با یاری خداوند باز هم خوزستان مهد تحولاتی چشم گیر در کشور باشد، همان گونه که تا کنون بوده است.

روز و روزگار به کامتان.

باد و طوفان نبردتان

:)

یا حق

احسان کوزه ساززاده

یه جوون ایرونی هلال احمری

ساعت 23:28

پ.ن: http://helalejavan.blog.ir/


                                             زمین بازی   

دیشب اتفاقی جالب افتاد.

مثل همیشه وقتایی که دوس دارم یکم فکرم آزاد بشه و کمی آرام تر باشم سری به زمین بازی کودکان زدم.

جایی که پر است از شور و امید و انرژی های فراوان.

جایی که تنها زندگی را، و فقط زندگی را بدون هیچ دغدغه ای می توان لمس کرد.

جایی برای  بازی های کودکانه، سرسره الاکلنگ، تاب و حتی بازی های امروزی تر که هر کدام از بچه ها از سر و کول آن ها بالا می روند.

کمی که با عقل بزرگانه ات بیندیشی میتوانی آسمان به ریسمان ببافی و برای هر کدامشان فلسفه ای تعریف کنی، مثلا میتوانی بگویی که همانگونه که بالا رفتن از سرسره اندکی ملال آور است پایین آمدن از آن بسیار سهل است و با خود میگویی که آری در زندگی هر چه بخواهی بالاتر بروی باید مرارت  های آن را به جان بخری و اگر بخواهی به زیر کشیده شوی بسیار سهل و سریع به زیر خواهی رفت.

اینجا پر است از خنده، نشاط شادی، روزمرگی ها را کنار می گذاری و کودک درون خویش را آزاد می کنی.

اینجا خیلی وقت ها بزرگترها هم بچه می شوند و با بچه هایشان بازی میکنند و یاد ایام کودکی خویش میکنند!

ولی دیشب اتفاقی دیگر رخ داد که باعث شد از حال و هوای خویش بیرون بیایم؛ به خود بیایم!

کودکی که لحظه ای پدر و مادرش از او غافل شده بودند به سمت من می آمد، دختر بچه ای بسیار شیرین و ناز با موهای فرفری جوگندمی! از زیر طناب رد شد و از زمین بازی خارج شد.روی زمین را که نگاه کرد ته سیگاری دید و ناخودآگاه برداشت و بر دهان گذاشت، عابری سریع تا دختر بچه را دید به سمت او رفت و آن را از دهانش کشید و به دنبال پدر و مادرش گشت و به آنها گفت که بیشتر مراقب کودک دلبندتان باشند.

آری نه پدر و مادر او بلکه همه ما مسئولیم در قبال کودکان این سرزمین.

پدر  و مادر ها و همه ما باید بدانیم که کودکان هر کاری که از ما بزرگترها ببینند ناخودآگاه تقلید می کنند و انجام می دهند.

قطعا آن کودک آینه اجتماع اطرافش هست.

جامعه ای که باید به خویش بیاید.

حال حرفم این است که:

لطفا سیگار نکشید و اگر هم می کشید جلوی کودکان نکشید و آنان را قربانی خودخواهی خویش نکنید.

پی نوشت عکس: زمین بازی بوآدیا دل مونته، مادرید، اسپانیا


طوفان، سربازانی که در رویای بودن در کنار خانواده هاشان هستن؛
صدای به هم خوردن پنجرها،
بیابان.
و خدایی که در این تاریکی شب حس میکنی به تو نزدیک تر است؛
با اشک هایی در گوشه چشم دست به سوی او بلند میکنی؛
و باران می گیرد.
=============
نوشته ای کوتاه از احساسات دیشبم.
راستی دیشب باران بارید.




این روزها میزهای دو نفره حالشان خیلی خوب نیست چشم انتظاری می کشند برای لحظه لحظه های با هم بودن هامان؛
حالا راه دوری نرویم نمی گویم دوتا عاشق پشتشان بنشینند همین با رفقا نشستن ها پشت شان، یک هات شاکلت (شکلات داغ) سفارش دادن ها و لحظاتی در کنار هم خندیدن
باور کنید این روزها حتی این میزها که جنس شان از چوب است دلشان برای مان تنگ‌شده چه برسد به ماها که آدمیم❤️
الهی حال دلتان خوش.
پ.ن: ما که این روزها خانه نشینیم و الحمدلله  این روزها هم میگذره و ما دلمان یا نه اصلا نگویم همه ما حداقل من دلم برای همان روزهایی که خیلی ها از آن مینالیدند تنگ شده است.
پ.ن۲: خیلی هم باکلاس بلد نیستیم باشیم باید میگفتیم یک فنجان قهوه تلخ بدون شکر مثلا
#در_خانه_بمانیم #میزهای_دونفره #دلتنگی_های_عاشقانه #هات_شاکلت #قهوه_تلخ


.
همیشه که قرار نیست همه چیز عالی باشد
باب طبع باشد
مثلا همین چای
گاهی چای هم طعم خوبی ندارد
یا تحمل می کنیم و می نوشیم ،
یا فکری می کنیم برایش
هلی ؛ گلی
دارچینی
وآن وقت حتما می چسبد
می چسبد.
زندگی هم چای است
همیشه خوش طعم نیست
باب طبع نیست
تو بگرد و پیدا کن
دلخوشی ای
عشقی
امیدی
هرچیزی که عطر و طعم خوبش غالب باشد.
بی خیال آن هایی که کام احساسمان را تلخ کرده اند؛
شیرین ، نوش کنیم چای زندگی را
فرصت اندک است
#چای#زندگی#عشق#تهرانگردی #چای_میخوریم_و_حالمان_خوب_است


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه ايثار چورزق جدیدترین بک گراند |پی اس دی آتلیه وبگاه دکتر مهدی نعمتی پارادوکس Laura Kim آهنگ هایه عشق& Songs of Love کارآفرینی ، کاریابی و اشتغال حکم فرما فانوس